صفحه اینستاگرامی akbar_raisi با انتشار پستی یک داستان کوتاه زیبا از تاج محمد طائر را به اشتراک گذاشت.

به گزارش گروه فضای مجازی پایگاه اطلاع رسانی میارجل؛ "مردی بی رمق وسط گذرگاه غش کرده بود و همه بالای سرش جمع بودند و گرم افاضه فضل درباره بیماری احتمالی او و راه علاجهای خاص و موثری که تجربه اش را دارند. مطلعی که بیمار را میشناخت و از آنجا گذر می کرد جمع را کنار زد و گفت: این بیچاره هیچ کوفت و مرضی ندارد؛ فقط گرسنه است؛ نان و نوا ندارد که از حال رفته است. الفاظ و تجربیات پزشکی شما هم هیچ به کار این بیچاره نمی آید و علاجش فقط یک قرص نان است، اگر بدهید برمیخیزد؛ به همین سادگی."

این مطلب اقتباس و برگردان فارسی من از یک داستان کوتاه بلوچی نوشته استاد تاج محمد طائر است که با وجود سادگی درد در رگ رگ الفاظش تیر میکشد و شرح احوال لفاظانی است که فی المثل امروزه فیلم می‌سازند و جلسه و سمینار آسیب شناسی می‌گذارند درحالیکه هزینه همان فعالیتها دوای درد بسیاری میتوانست باشد.

تاج محمد رئیسی که امروز به عنوان یکی از خواص طراز اول شعر و موسیقی بلوچ سفرش به آخر رسید و به خاک سپرده شد، خویش و قوم و همزادگاه من است؛ اما با کمال صداقت اعتراف میکنم زادگاه من اگرچه معدنی سرشار از رگه های غنی استعداد است، اما متاسفانه فرهنگ نخبه پروری خیلی ندارد و اگر نبود آن مهاجرت اجباری و دردناک که سبب خیر شد، او امروز با همه دغدغه ها و توانایی هایش در همان هیت بی نام و نشان دفن شده بود.

گفتم مهاجرت دردناک؛ قنات و مزارع قصرقند و هیت که شهره بلوچستان بوده است همیشه دو آفت را در کنار خود پرورده: یکی ستم خوانین باجگیر و دیگری خشکسالی. هرگاه این دو دست در دست هم میگذاشتند عرصه چنان بر مردم تنگ میشد که نیمه شبها جلای وطن کرده و راهی سند و عمان و زنگبار میشدند. تاج محمد به اتفاق پدرش میردوست در نتیجه چنین فرایندی سر از کراچی دراورد و آنجا بود که موج بیداری احیاء زبان بلوچی او را درربود و شد در زمره آنانی که نان و معیشت را فدای دل و دغدغه و استعداد خود کردند. انتقال این موج به جنوب بلوچستان عمدتا توسط جوانان چهباری و کنرکی و پهره ای باعث شد او بعد از بازگشت هم به جای زادگاهش هیت ساکن کنرک شود. او در پاسخ به سوالی خصوصی که چرا کنرک را برای سکونت به هیت ترجیح داده ای، وجود حلقه جوانان مشتاق را علت این انتخاب دانسته که به او انرژی می‌بخشند.

او اگرچه همچون اکثر ما در زمان و مکان مساعدی نزیست اما ازین رو خوشحالم که به برکت این حلقه های مشتاق او توانست لااقل در عرصه دل و استعداد خود خوش بدرخشد و نامی ماندگار از خود بجای بگذارد.