به گزارش پایگاه اطلاعرسانی میار جل؛ سعید محمدزهی در حال حاضر بعنوان متولی فرهنگی مشغول به خدمت است، هرچند رشته تحصیلی اش سیاست بوده و در این رشته تا مقطع کارشناسی ارشد نیز پیش رفته است اما علاقه وافری به حضور در عرصه فرهنگ، اجتماع و رسانه دارد.
با این حال زمانی صحبتهای این فعال فرهنگی بلوچ اهمیت پیدا میکند که متوجه میشویم او، رئیس اداره برنامه ریزی سازمان فرهنگی شهرداری زاهدان و به قولی شغلاش نیز مرتبط با حوزه فرهنگ بوده و در کنار سیاست فرهنگ دوست نیز است.
در ادامه گفتگوی خبرنگار میارجل با این فعال فرهنگی بلوچ را خواهید خواند.
در ابتدا خودتان را برای مخاطبان معرفی بفرمایید؟
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ام را از دوران دانشجویی و با عضویت در تشکلها و انجمنهای علمی دانشجویی آغاز کردم. در دانشگاه مدیر مسئول اولین نشریه دانشجویی (در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه) بنام اندیشه برتر بودم. بعد از اتمام دوره کارشناسی به استخدام شهرداری درآمدم و در بدو ورود در حوزه روابط عمومی شورای اسلامی شهر زاهدان مشغول بکار شدم. ارتباط با فعالان اجتماعی، شورایان و اقشار مختلف اجتماعی در مدت حضور هفت ساله ام در شورای شهر باعث شد تا نگاه جدیدی به حوزه فرهنگ و اجتماع داشته باشم. همچنین کارشناس و مسئول روابط عمومی شورای شهر و شورای استان، مدیریت سایت و مجله سرحد زمین و در کنار آن همکاری با روزنامههای محلی، فرصتی شد تا شناخت بهتری از اجتماع داشته باشم و دغدغهها را از نزدیک لمس و درک کنم و سعی ام بر آن بود تا بیشتر آن را در قالب یادداشتهای روزانه منتشر کنم، از ظرفیت فضای مجازی بهره ببرم و مطالبم را با دیگران نیز به اشتراک بگذارم.
با توجه به سابقه خودتان چه انتظاری از کارهای فرهنگی ارگانها و سازمانهای مربوطه در استان دارید؟
علاقه به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و حوزه کاری باعث شد تا از این فرصت بیشتر استفاده کنم و به آموزش و آموختن بیشتر توجه داشته باشم. بیش از دو سال است در حوزه فرهنگی شهرداری زاهدان مشغول بکارهستم. یکی از دغدغههایم در مدت حضور بعنوان متولی فرهنگی که بسیار مهم است، عدم چشم انداز صحیح در این حوزه، وفور متولی، جزیره ای عمل کردن، وظایف کاملا مشابه و ندانم کاریهای بسیار است. که برای این موارد باید تدبیری اندیشید. یکی دیگر از موارد بسیار مهم در حوزه فرهنگ، که از آن غافل شدیم توجه به مبحث آموزش است. در این خصوص چشم انداز مشخصی نداریم، از آموزش غافل شدیم. آموزش اصولی بسیار مهم است و شاید مهمترین بخش در حوزه فرهنگ، آموزش باشد. اگر یک موضوع درست آموزش داده شود و در جامعه نهادینه شود، تبدیل به یک رفتار میگردد و این رفتار بعد از مدتی به یک فرهنگ تبدیل میشود. اگر چنانچه در برخی امور آموزش صورت نگیرد شاید تبدیل به ضدفرهنگ گردد.
از فرهنگ بلوچ هم برای مخاطبان ما بگویید؟
قوم بلوچ به عنوان یکی از اقوام کهن ایرانی، گستردگی مردم آن در مرزهای امروزی ایران، افغانستان و پاکستان است. تا قبل از سال 1871 که قرارداد گلد اسمیت امضا شد، بلوچستان در واقع یک منطقه جغرافیایی متعلق به جغرافیای ایران بود که بعد از این قرارداد خاک و جغرافیای بلوچستان به سه قسمت و بین سه کشور افغانستان، پاکستان و ایران تقسیم شد. بلوچها به دلیل ساختار قومی و قبیله ای که دارند توانسته اند نسبت به بقیه اقوام بسیاری از آداب و رسوم کهن خود را حفظ کنند. توجه به مباحث اجتماعی و فرهنگی و نهاد قوم، قبیله و خانواده باعث حفظ بسیاری از فرهنگهای آنان شده است. ضمن ارتباطات با اقوام و ملتهای دیگر اما این باعث نشد که هویت و فرهنگ خودش را فراموش کند. بعنوان مثال؛ برای یک بلوچ لباس و زبان متعلق به خودش بسیار مهم است و اگر هرجای دنیا برود، حتما یک دست لباس بلوچی با خودش بهمراه دارد و اگر دو نفر از این قوم با هم ملاقات داشته باشند، به زبان بلوچی با یکدیگر صحبت خواهند کرد.
از زبان و لباس بلوچی بیشتر بگویید؟
زبان بلوچی برگرفته از زبان پهلوی میانه و زبان پارتها است، که بسیاری از هجاها، آواها و کلماتش را حفظ کرده است و در کتیبههای بیستون و تخت جمشید بسیاری از کلمات بلوچی است. در کنار آن پوشش و لباس این قوم تغییری نداشته و چهارچوب مشخص خودش را حفظ کرده است. این لباس در خراسانات استفاده میشود و کشورهای افغانستان و پاکستان به یک پوشش ملی تبدیل شده است که این نشان میدهد لباس بلوچ، قرابت نزدیکی به لباس اقوام اصیل ایرانی دارد. کلا درباره فرهنگ بلوچ گفتنیهای بسیاری است که در اینجا نه مجالش هست و نه فرصتش، و چه زیباست که این مباحث در کلام بزرگان ادب پارسی باشد و به قولی: "خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران" و فردوسی بزرگ در شاهنامه آنجا که لشکر بلوچ در مقابل اسکندر قرار میگیرد به خوبی این قوم را معرفی میکند و اینگونه میسراید: سپاهی زگردان کوچ و بلوچ/ سگالیده جنگ مانند قوچ. که کس در جهان پشت ایشان ندید/ برهنه یک انگشت ایشان ندید." در این ابیات فردوسی اشاره به شجاعت، جنگ آوری، ایستادگی، غیرت و پوشش آنان اشاره میکند.
یک سری آداب و رسوم خاص هم مانند میارجلی داریم؟
از دیگر مباحث خوب فرهنگی میتوان به میارجلی، وطن دوستی، بجار، از خود گذشتگی و غیره اشاره کرد. میارجلی؛ شاید تعبیر درست آن این باشد که وقتی یک فرد بعلت ترس از جان به یک بلوچ پناه بیاورد، آن فرد بلوچ حاضر است جان خودش را بدهد اما او را تسلیم نکند. بِجّار؛ به این معناست که فردی که قصد ازدواج دارد، اطرافیان و نزدیکان مبلغی را بعنوان کمک به او اهدا میکنند. حَشر و مَد؛ کمک در کشت و کشاورزی، ساخت خانه و کپر و به نوعی کمک همنوعان، قوم و فامیل است. نمونه این همیاری را ما در سیل سال گذشته منطقه چابهار مشاهده کردیم. که اولین افراد ناجی از خود مردم بلوچ بودند که از هر نقطه ای خودشان را برای کمک رساندند.
و در مورد وطن دوستی بلوچ؟
غلو نکردیم اگر بگوییم که زمانی که کشور از شمال و جنوب مورد یورش اقوام بیگانه بود، این قوم بلوچ بود که در مرزهای ایران مردانه ایستادگی کرد اما در طول تاریخ هیچ یک از پادشاهان و مستبدان نتوانستند از مرزهای این قوم به کشور بتازند. از شکست و کشته شدن اشرف افغان و بعدها ایستادگی در مقابل پرتغالیها و استعمار پیر میتوان اشاره کرد. مطمئنا می دانید که ژنرال ریجنالد ادوارد هری دایر در کتاب خود با نام "مهاجمان سرحد" به رشادتها و دفاع از خاک و وطن اشارههای زیادی کرده است. کتاب مهاجمان سرحد اشاره ای به تقابل بلوچها در منطقه خاش و زاهدان با نیروهای انگلیسی و در نهایت شکست آنان دارد.
به نظرتان چطور می توان این فرهنگ غنی بلوچ را شناساند؟
با همه این تفاسیر گفتن از فرهنگ این قوم جای کار بسیار دارد که ما فقط کوتاه به چند مورد آن اشاره کردیم و لازم است اشاره کنم که روز دوم مارس بعنوان روز فرهنگ بلوچ نامگذاری شده است، ضروری است در کنار برگزاری جشن و مراسمات به رسومات و آداب مهم اشاره شود و آن را تشریح کنیم. گفتن از این ارزشها مهم است، جوان بلوچ باید این ارزشها را بداند و آن را بعنوان هویت خود حفظ کند و به دیگران نیز معرفی کند.
سخن آخر؟
در پایان نظرتان را به این نکته معطوف میکنم که ما و خصوصا رسانه ملی نتوانسته آنطور که باید و شاید به معرفی این قوم بپردازد و مسایل فرهنگی و اجتماعی بلوچ که فرهنگ اصیل ایرانی است را به دیگر هموطنان به خوبی معرفی کند.