به گزارش پایگاه اطلاع رسانی میارجل؛ با فروکش هیجانات و احساسات اولیه درباره حادثه سوخت بران در مرز سراوان پایگاه اطلاع رسانی میارجل طی سلسله گزارشهایی تلاش میکند ابعاد تحلیلی این حادثه را از زبان فعالین بلوچ تشریح کند.
امان الله تمندرو فعال فرهنگی بلوچ در یادداشتی اختصاصی که برای پایگاه اطلاع رسانی میارجل ارسال کرده، نوشته است: ریشههای سوختبری تماما به فقر استان بازمیگردد، فقر نواحی مرزی و عدم سرمایه گذاری دولت در این مناطق به شکلی است که انگار این مردم کلاً فراموش شده اند، برای مثال در مرز کوهک هیچ کار توسعه ای انجام نشده است و این مورد را به این دلیل میگویم که خودم آنجا را از نزدیک دیده ام؛ یک جاده باریک دارد و از کامیونهایی هم که از همان جاده باریک میگذرد هیچ سهمی به مردم منطقه نمیرسد یعنی تمامی عوارض آن جای دیگری خرج میشود و در نتیجه تنها کاری که مردم آن محل دارند جابجایی سوخت است.
به شخصه به این نحوه کار سوخت بری نقد دارم چراکه این کار مردم و جادهها را خطرناک میکند اما باید گفت بررسی ریشهها نشان میدهد همه مشکلات از این دست، به دلیل کم کاری دولت بوده و حتی پیش از انقلاب نیز همین اوضاع وجود داشته است (اشاره به اینکه فاصله بیش از حد استان از مرکز باعث فراموش شدن مردم بلوچستان شده است) و حالا به نحوی دولت باید این کمکاری را جبران کند و راهکارهایی که میشود در نظر گرفت ابتدای امر نحوه برخورد با این سوخت کشان است برای مثال همین تیراندازی اخیر که نباید صورت میگرفت آن هم وقتی که سوختبران هیچکدام مسلح نیستند، پلیس هیچ وقت نباید روی افراد غیر مسلح اسلحه بکشد و برای مثال من خودم در هند بوده و دیده ام پلیس آنجا در خیابانها تنها یک چوب دستی در دست دارد و با چوب دستی با مردم غیرمسلح برخورد میکند، پس اقدام لب مرز شمسر اشتباهی بود که مسئولان آنجا انجام دادند.
سوختبری در این شرایط صادرات است
با این تفاسیر اشتباه اول این است که با این سوختبران غیرمسلح به هر اتهامی که بوده، برخورد خشن صورت گرفته است و کسی منکر برخورد با قاچاق نمیشود اما باید توجه داشت سوختبری دیگر در این شرایط تحریمی قاچاق حساب نمیشود و این در واقع نوعی صادرات غیر رسمی است، حالا اگر خود دولت انجام میداد اسمش صادرات بود اما چون مردم انجام میدهند قاچاق میشود، همین سیاستهای یک بام و دو هوا باعث میشوند در این قضیه با آن به خوبی برخورد نشود و یک دوگانگی در آن ایجاد شود.
این سوختبری یک منبع درآمد برای مردم است و این طرحی که سپاه و وزارت کشور انجام میدهند (طرح رزاق) اگر به خوبی انجام بشود و منافعش به افراد خاصی نرسد، طرح خیلی خوبی است اما به شرط اینکه جادهها را خالی بکنند و از جادههایی مانند زاهدان و جادههای داخلی استان (اکنون اکثر جادههای استان با سوختبران پر شده است) استفاده نکنند.
طرح رزاق یک مسکّن است
این طرح (رزاق) طرح خوبی است به شرط اینکه به خوبی انجام شود؛ بهترین راه این است که وزارت نفت سوخت را نزدیک شهرهای مرزی بیاورد و به آن افرادی که سوخت بر هستند، مرزنشینان و حتی هرکسی در استان که میخواهد کار کند، چراکه بالاخره اوضاع بعد از بیست کیلومتری مرز نیز چندان تفاوتی با لب مرز ندارد، سوخت را تحویل بدهد و این افراد سوخت را به راحتی ببرند آن سمت مرز بفروشند و با این خودروهای خطرناک جادههای مجاور را نیز اشغال کنند و درآمدی هم در این میان به دولت میرسد، که خوب است برای زیرساختهای منطقه آن درآمد را استفاده کنند و برای مثال راه و مدرسه بسازند، مدرسه شبانه روزی بسازند که بتوانند بچههای اینجا نیز به خوبی آموزش خوبی ببینند و خواب و خوراک خوبی داشته باشند تا بتوانند دانشگاه بروند و بعد از فارغ التحصیلی کار خوبی برای خودشان داشته باشند و از طرفی هم خب این شغل که پایدار نیست، پس باید کم کم به فکر ایجاد اشتغال پایدار و مناسب به نفع مردم مردم منطقه افتاد.
طرح رزاق یک مسکّن است و فردا روزی اگر پاکستان مرز را ببندد و بگوید سوخت نمیخواهم آنوقت باید چه کرد، باید اشتغال دائمی با توجه به پتانسیلهای دائمی منطقه در نظر گرفته شود و سپاه نیز میتواند در آنجا یک سری شرکتها و کارخانههای کوچک تاسیس کند و بعد محصولات آنها را صادر کنند، میتوانند در هر منطقه پرجمعیت این کارها را بکنند تا جوانان نیز مشغول به کار شوند.
انتقاد دیگر اینکه سردار سازی و سرطایفه سازی نیز کار اشتباهی است، اغلب افکار عمومی (بلوچ) با این قضیه مخالف هستند که افرادی به عنوان دلال میان مردم و حاکمیت قرار داده شوند (سردارها و سرطایفهها افرادی هستند که معمولا با دولتیها و نظامیها رابطه خوبی دارند و از طرفی نیز مردم بلوچستان از آنها به واسطه اقدامات شان حساب میبرند و هرچیزی بگویند غالبا قبول عامه جامعه تحت فرمان سردار قرار میگیرد؛ معمولا دولت و نظامیها برای خاتمه دادن به انواع غائلهها در بلوچستان از اینگونه افراد بهره میبرند اما خب اینگونه افراد در این میان یک سری نفعها نیز میبرند) آنها نیز آدم و نوچههای خودشان را دارند و این کارها دیگر جواب نمیدهد و من میدانم که اکثر مردم مخالف این موضوع هستند و این موضوع وجهه نهادها را نیز خراب میکند، بلکه باید دولت، نهادها و ارگانها از آن سران طوایفی که مورد وثوق مردم هستند و جایگاه اجتماعی و مردمی دارند بهره ببرند، یعنی کسانی که سابقه اجتماعی و مردمی دارند.
مافیاهای قاچاق سوخت را جمع کنید
نکته دیگر اینکه در جادهها طوری قوانین اجرا بشود که با هر کسی خودروی نامناسب و پلاک مخدوش دارد و امنیت جاده را به خطر میاندازد، به نحوی برخورد مناسب صورت بگیرد اینگونه خودروها با سرعت بالا و سبقتهای بیجا جان مردم را به خطر میاندازند و آن مافیا و سران میلیاردر قاچاقچی و سوختبری را نیز شناسایی کنند و به نحوی جلوی آن افراد را نیز بگیرند و بیخودی به خیلی از افراد امتیاز ندهند، چرا که اینگونه کارها وجهه دولت را در افکار عمومی خراب میکند و یا لااقل از این نوع افراد یک مالیاتی گرفته شود تا برای رفاه و آبادانی منطقه از این درآمدهای مالیاتی هزینه شود.