اکبر رئیسی نویسنده بلوچ می‌گوید: فعالین بلوچ باید پرگماتیست باشند و بدانند توسعه ‌گرایی در ذات خود هویت را هم خواهد پرورد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی میارجل، در هر دوران و هر دولتی استفاده از تفکرات و راهکارهای نخبگان، تحصیلکردگان و هنرمندان برای عملکرد بهتر آن دولت بسیار مهم و حائز اهمیت است، با توجه به این موضوع میارجل در نظر دارد با نخبگان برای ارزیابی دولت گذشته و بیان راهکارهایی برای عملکرد دولت پیشرو گفتگو کند. اکبر رئیسی یکی از نویسندگان آگاه و صاحب نظر می باشد که علاوه بر رمان نویس بودن، در حوزه نقد و تحلیل اجتماعی و سیاسی نیز دستی بر قلم دارد. آنچه از منظر نگاه شما می‌گذرد گفتگوی میارجل با این نویسنده و رمان نویس بزرگ می باشد که خواندن آن برای خوانندگان میارجل خالی از لطف نیست.

میارجل: با سلام و خسته نباشید. آقای رئیسی در ابتدا از خودتان و سوابق و فعالیت های‌تان برای مخاطبین ما بیشتر بگوئید؟ سلام. اکبر رئیسی هستم. اصالتا از هیت قصرقند، بزرگ شده و ساکن چابهار، در حال سپری کردن دهه پنجم زندگی. اگرچه در فضای ادبی و فرهنگی بیشتر به عنوان رمان‌نویس شناخته می‌‌شوم اما حسب سوال شما اشاره کنم که شاغل اداره کل بنادر و دریانوردی استان با سمت رئیس اداره آموزش هستم. همزمان به صورت پاره وقت در دانشگاه‌ دریانوردی چابهار، دانشگاه آزاد واحد بین الملل و دانشگاه بهاراندیشه چابهار نیز تدریس داشته‌ام. از لحاظ تحصیلی هم سرنوشت از من یک شترگاوپلنگ ساخت: مهندسی برق گرایش قدرت از بجنورد، فوق لیسانس دریانوردی از دانشگاه جهانی دریانوردی مالمو کشور سوئد که از طریق قبولی در آزمونهای بورسیه کشوری و اخذ نمره آیلتس زبان انگلیسی پذیرفته و اعزام شدم، فوق لیسانس دوم را بعد از مراجعت به کشور در رشته آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه دریانوردی چابهار گرفتم تا برای دکتری زبان مقطع ارشد متجانس داشته باشم. هم اکنون هم دانشجوی سال آخر دکترای همین رشته هستم.

میارجل:جناب رئیسی به عنوان کسی که علاوه بر رمان نویس بودن، در حوزه نقد و تحلیل اجتماعی سیاسی نیز دستی بر قلم دارد بفرمایید ارزیابی شما در مورد دولت روحانی چیست؟ ارزیابی دولتی که در مسند نیست شاید مفید نباشد جز برای درس گرفتن دولتمردان جدید. اتفاقا بیشترین صابون نقد به تن همین دولت روحانی خورده، به اصطلاح کتک‌خورش ملس بوده ؛ اما آنچه به نظر من در تاریخ دولتهای دیگر بی‌سابقه بوده است، متضاد بودن این نقدها است. در مثل مناقشه نیست، ولی فرض کنید در شهر دزدی شده باشد و رئیس کلانتری محل مورد انتقاد شدید باشد: شهروندان از سهل‌انگاری پلیس بنالند، بزهکاران از این که چرا سختگیری‌ پلیس علیه آنها بیشتر شده، حتی دزد هم در مخفیگاه خود او را با الفاظ رکیک یاد کند که چرا این پلیس جدید برخلاف رئیس پلیس قبلی با او نمی‌سازد که بی‌دردسر به دزدی‌ ادامه دهد، حتی فرماندار شهر هم ازین گله‌مند باشد که اسکورت‌های دفتر او را کم کرده‌اند بخاطر افزایش گشت‌ها. دولت روحانی به نظر من چنین شرایطی داشت؛ اما این همه ماجرا نبود و او ضعفهایی فراتر از این بحث هم داشت که صرف نظر از بدبیاری‌هایی چون ظهور ترامپ، سیل، کرونا، اعتراضات و... در مجموع دلایل ناتوانی فاحش و باور نکردنی‌اش را در چهار عامل زیر می‌بینم:‌ عافیت طلبی و کاهلی: به شخصه معتقدم با وفات مرحوم آیت‌الله رفسنجانی، روحانی که به اشاره ایشان کاندیدا شده بود، برگشت به تنظیمات کارخانه قبل از کاندیدا شدن که انگیزه و وجه کاریزماتیک خاصی نداشت. فرصت طلبی اطرافیان: آفت رئیس جمهورها و حتی نمایندگان مجلس، پشتوانه‌های مالی در زمان انتخابات مسئولین ستادهایشان هستند. نعمت‌زاده، واعظی، نوبخت و امثالهم نه دغدغه ایدئولوژی نظام را داشتند و نه اصلاحات مورد مطالبه مردم و نه حتی نان و معیشت‌شان را. آنها به حکم ماهیت تکنوکرات خود منفعت محور هستند. متنفذان درون نظام: طیفهایی که قائل به یکدست کردن هرچه بیشتر درون نظام بودند و سرنوشت احمدی نژاد باعث نشده بود از این رویه دست بکشند در نهایت موفق شدند او را که خودی نمی‌دانستند، از درون استحاله و منفعل و عملکردش را مختل کنند. حال آن که تاریخ چهل ساله گواه هست که هربار که خواستند جمهوری اسلامی را یکدست‌تر کنند، جز ضایعات و تلفات و ناکارآمدی نتیجه‌ای نداشت و حتی همان یکدستی هم حاصل نشد. چون رقابت‌ها دیگر نه سر ایده و نظر بلکه سر منفعت و سفره آماده خواهد بود.

میارجل:انتظارات شما به عنوان یک بلوچ از دولت آقای رئیسی چیست؟ اکنون دیگر در دوره‌ای هستیم که واژگانی چون «امید و انتظار و چشم انداز و قول و وعید» هیچگونه خریداری ندارد و همه چیز دست به نقد قابل سنجش است. بقول آن عزیز همه آنقدر انتظار کشیده‌اند که انتظاردان شان پاره شده است. برای بلوچ‌ها هم همین‌طور. انتظار آن است که به جای اعمالی ارتجاعی چون تراشیدن سردار و سرطایفه و راندن بلوچ به ماقبل تاریخ و دلخوش کردنش با واژگانی چون «غیور» و« مرزدار» و حتی همین «میارجل» (باخنده)، بستری فراهم کنند بلوچ بشود سرهنگ، قاضی، مدیرارشد؛ بشود رمان نویس، مجری و فیلمساز و بازیگر و سلبریتی کشوری؛ اگر به تلویزیون دعوت می شود نه بخاطر نمایش جشنواره اقوام و هفته وحدت؛ بلکه صرفا به عنوان یک متفکر، یک نویسنده و تحلیل‌گر، یک مدیر اجرایی یا کارشناس مسائل باشد.این را هم بگویم من حتی با همین مطالبات کلیشه‌ای بعضی نخبگان مانند سفیر و وزیر و معاون وزیر کردن یک بلوچ هم حس خوبی ندارم. البته که سفیر و وزیر شدن بلوچ یک حق بدیهی است، اما شکل و اولویت مطالبات باید رشد و منفعت جمعی‌  و بدنه جامعه را هدف قرار دهد نه امتیازات فردی را. تکثیر الگوی مدرسه شهید مطهری سراوان با قبولیهایش، یا دبیرستان‌های نمونه و ساخت خوابگاه دانش‌آموزی و دانشجویی، تبعیض مثبت برای جوانان و بخصوص دختران بلوچ هم برای سهمیه دانشگاهی رشته‌های رقابتی، هم برای استخدام‌ها و امثالهم هزار برابر- تاکید می‌کنم هزار برابر موثرتر است. برای بلوچ تا اصرار و اولویت دهی به وزیر و سفیرشدن بلوچی که نفعش به حال شخص خودش و منتش بر سر سایر بلوچهاست.

میارجل:دوست دارید چشم انداز و آینده بلوچستان در دولت آقای رئیسی چگونه باشد؟ بلوچستانی که نرمال است. مثل سایر جاهای کشور. دوست نویسنده من وقتی از تهران بیاید با دیدن اینجا شوکه نشود و نگوید کاش رمان بعدی‌ات درد توسعه نیافتگی عجیب این‌جا باشد با چاشنی نجابت و قناعت (دو واژه‌ای که حالا دیگر برای من فحش معنا می‌دهند). بلوچستانی  که نه فقط کارکنان بانک و اداره برقش، بلکه البته در کنار سایر عزیزان هموطن، افسر راهنمایی رانندگی‌اش هم بلوچ است، رئیس کلانتری‌اش بلوچ است، قاضی‌اش بلوچ است، حتی کارکنان رسمی اداره اطلاعاتش هم بلوچ باشند. این هم در صورتی اتفاق می‌افتد که بپذیریم تفکر وهابیت و جدایی‌طلبی واقعی را در بعضی‌ باندهای قدرتمند تصمیم‌گیر در مرکز بجوئیم و در گماشتگان درون استانی‌شان. توجه دارید که الان حتی گفتن این آرزوها هم تابو هست.

میارجل:مهم ترین وظایف و درست ترین موضع فعالین بلوچ در دوره جدید تغییر دولت در ایران چیست؟ در جوامع توسعه نیافته‌ای مثل بلوچستان جدال «توسعه»  در مقابل «هویت» ناخواسته مطرح هست. در شرایط موجود نه توسعه داریم نه هویت. حال گروهی می‌چسبند به مظاهر هویتی و می‌گویند در همان دشت خشک در سایه کپر بنشینیم و حصیر خود را ببافیم بهتر از آن است که زبان و لباس و بعضی خصایص عشیره‌ای ما دستخوش تغییر شود.  در مقابل، کسانی هم توسعه و به نوعی مدرنیزاسیون همچون سایر اقوام و ملل را حق بلوچ به عنوان یک انسان و نه لزوما یک قومیت خاص می‌دانند.  فعالین بلوچ باید پرگماتیست (عملگرای واقع‌گرا) باشند و بدانند توسعه ‌گرایی در ذات خود هویت را هم خواهد پرورد مانند انگلوساکسون و اسپانیایی که تمامی قصه‌های مادربزرگها و نوای پدربزرگهای خود را تبدیل کرده‌اند به فیلم و کتاب و کارتن و موسیقی رایج دنیا و به خورد ما دیگران داده‌اند. باید با چنین رویکردی به مطالبات و کنشگری‌ها شکل بخشید.

میارجل:چنانچه صحبت و یا حرف نگفته ایی دارید بفرمایید. بسیار ممنونم از شما و رسانه شما که تا به اینجای کار آزادی عمل قابل اعتنایی در بازتاب موضوعات داشته است و به نظر من هنوز هم باید روی این ویژگی با طرح مباحث چالشی‌تر کار شود. اینکه دردها در گفتمان‌های درونی با صراحتهرچه بیشتری بیان شوند، گام اول ثبات و توسعه‌مداری هر کشور و هر جامعه‌ است.

شیدا حسن‌زهی