یک شاعر جوان می گوید: آیا شاعران بلوچستان توانسته اند در سطح ملی به جایگاه خود دست پیدا کنند یا نه جوابم قطعا خیر است ، چرا که شعرای بلوچ گاهاً برای دیده شدن نباید فقط بر زبان مادری خود تکیه کنند و گاهی باید همچون شهریار که هم به زبان ترکی و هم فارسی شعر می‌سرود باشند

پایگاه اطلاع رسانی میارجل در ادامه بولتون خبری خود برای معرفی افراد شاخص ، فعالان سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، ورزشکاران و فضای مجازی بلوچستان گفت و گویی با نادر آسکانی شاعر و نویسنده خوش ذوق و جوان سراوانی ترتیب داده است.

ضمن عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما ، خود را معرفی کنید و بفرمایید چند سال است که در عرصه شعر و ادب فعالیت دارید؟

با سلام و ادب و عشق ، نادر آسکانی هستم دانشجوی رشته ی پرستاری و متولد15آگوست 2000 زاده ی روستای بوجیری از توابع بخش بم‌پشت شهرستان سراوان که به مدت سه سال است که به طور حرفه ای با تشویق استاد عزیزم استاد هابیل در عرصه شعر و نویسندگی فعالیت دارم و تخلص شعری بنده نیز "بلبل" است.

از سوابق و افتخارات ادبی خود برای خوانندگان ما بیان کنید .

کسب رتبه های اول در قسمت شعر در دوره ی تحصیل دبیرستان در سطح استان به مدت دوسال ، فعالیت و نویسندگی در نشریه های دانشجویی ارغوان و بوی باران ، رتبه اول در مسابقه شعر و ادب انجمن های اسلامی مستقل دانشگاه علوم پزشکی زاهدان و... از جمله سوابق ناچیز بنده هستند.

بفرمایید نقش شعر در ادبیات در رشد و بیداری عصر کنونی چه است؟

ادبیات و به خصوص شعر را می توان به عنوان محرک و زمامدار جنبش ها ، انقلاب ها و نهضت ها دانست شعر از زمان دیرباز برای ظلم ستیزی بکار برده شده و همواره شاعران در عصرهای مختلف چه در ایران و چه خارج از ایران به عنوان قشری مورد توجه و کلیدی جامعه در کنار اقشار مختلف درکنار دگرگونی ها و انقلاب ها حضور پویا و موثری داشته اند و چه بسا شاعرانی که جان خود را درین راه قربانی کرده اند.

شعرها همواره با هر مضمونی بخاطر تفکر خلاق شعرا فهم موضوعات را آسان و درعین حال زیبا کرده اند شعر هنوز هم نقش خود را در بیداری مردم و جامعه از دست نداده و چه بسا پررنگ تر هم شده است.

به عنوان یک شاعر اوضاع فرهنگی و ادبی شهر خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به عنوان یک شاعر شهر من هنوز برای رشد و توسعه فرهنگی و ادبی جای کار بسیار دارد شاعران بزرگی در سراوان مشغول به این حرفه هستند اما این موج هنوز به قدری قوی نشده که به ساحل برسد ، ارزش های موجود در سراوان باعث شده تا جایگاه شعر و ادب در این شهرستان به حاشیه بخزد هرچند که هنوز هم شاعران جایگاه ویژه ای در نزد عده ای از افراد دارند اما به قول دوستی " تو تازمانی شاعر هستی که که انچه من بگویم بگویی" و البته که شعر در کل استان بسیار سلیقه ای و تعصبی شده است.

بیشتر در چه قالبی سروده اید و چنانچه الگویی در این زمینه دارید به ما معرفی کنید.

من بیشتر در قالب غزل و مثنوی شعر گفته ام و اکثر شعرها و نوشته های من تاکنون عاشقانه بوده و داستان های کوتاه هم نوشته ام و در حال نوشتن هستم اولین داستان ادبی من در قالب چند نامه به نام " نغمه بلبل؛نغمه مینا "بود که سال قبل منتشرکردم و هر ازگاهی هم سیاسی و اجتماعی نوشته ام  در شعر بیشتر از همه در استان طرفدار حمید ملکزاده کوهکن هستم در شعر بلوچی هم از اشعار بسیار زیبای عابد اسکانی خوشم می آید اما اگر الگوی کلی بگویم از اشعار خیلی از شعرا خوانده ام اما از کسی در وزن و شعر تبعیت نکرده ام ولی میان شعرای پارسی گوی طرفدار جناب شهریار هستم.

نقش شعر و شاعران در رشد و بیداری جامعه چیست و چگونه می‌توان این نقش را پررنگ تر کرد

نقش شاعران را که قبلا ذکر کردم اما اینکه چگونه می توان پررنگ کرد قطعا به عزمی جمعی نیازمند است و تغییر فکری اجتماعی قطعا مسئولین می توانند با برنامه های مختلف نقش شعرا ، شعر و تغییر باور و فرهنگ ها را نسبت به شعر پر رنگ و کاربردی کنند.

وضعیت شعر و ادبیات را در بلوچستان چگونه می بینید

وضعیت شعر و ادبیات در بلوچستان به عقیده ی بنده رو به آینده ای زیبا و تحسین برانگیز پیش خواهد رفت و و از این رکود تلخ و غم انگیز که بخاطر برخی تعصبات قومیتی و نگاه غلط در بخشی مردم به شعر است،  بیرون خواهد آمد، به امید حق.

به نظر شما کدام شاعر بلوچ توانسته است در گسترش حوزه ادبی بلوچستان تاثیر گذار باشد.

بنظرم از شعرای بلوچ می‌توان مولانا عبدالله روانبد  و از نویسنده های بنام می‌توان به دکتر محمدانور بیجارزهی اشاره کرد.

فکر می کنید شاعران بلوچستان توانسته اند در سطح کشوری و ملی جایگاه خود را به دست بیاورند؟

اینکه آیا شاعران بلوچستان توانسته اند در سطح ملی به جایگاه خود دست پیدا کنند یا نه جوابم قطعا خیر است ، چرا که شعرای بلوچ گاهاً برای دیده شدن نباید فقط بر زبان مادری خود تکیه کنند و گاهی باید همچون شهریار که هم به زبان ترکی و هم فارسی شعر می‌سرود  باشند که بتوانند به جایگاهی که مستحق آن هستند برسند و بخاطر شرایط جغرافیایی جمع کثیری از شعرای بااستعداد و توانمند بلوچ در نقطه ی صفر پیشرفت خفه می‌شوند و برای همیشه چشمه شعرشان را خشک می‌کنند.

چنانچه حرف و یا نکته خاصی دارید بفرمایید.

و در پایان من شعر نمی گویم که کسی برایم دست بزندجایی نام مرا بخوانند ، کسی تشویقم کند شعر تنها دارویی است که هم درمانگر محتاج آن است و هم مددجو ، شعر یعنی نبض زیبای قلب هایی که سرشار از عشق هستند و ناتوان از ابراز ، شعر یعنی تمام ناگفته های رنگارنگ ، شعر یعنی زیبایی خدا ، شعر یعنی تو. آرزو می کنم مثل وزن و قافیه ای که اگر سر جای خود نباشد دنیای شعر زمین تا اسمان فرق می کند  آرزو می کنم در دنیا هر رکن سر جای خودش باشد مثلا شاعر بماند و شعرهایش.

گفت و گو از کاظم درازهی